دانلود آهنگ جدید سهراب به نام آدم

دانلود آهنگ جدید سهراب به نام آدم

دانلود آهنگ جدید سهراب به نام آدم

Download New Song Sohrab – Adam

سهراب آدم + همراه متن آهنگ Lyric

21030cookie-checkدانلود آهنگ جدید سهراب به نام آدم

برچسب ها

یه رو بد یه رو خوب
یه رودخونه پر خون
ماهی شده خوده غول
آبی نی که بده جون
آنی میشه روز به روز
همه چیتون رو به مود
اون موقع ست که روبه روت
دیده میشه کلی دود
سیاره ای توی گور
بین تاریکیو نور
حیواناتی لای نون
خورده میشن با یه دوغ
آفتاب زده لبه بوم
منم زیر سایه بون
تو فکر یه راه دور
حتی توی خوابمون
ایراد داره کارمون
چه برسه تو دنیایی پر از دزد و پاسبون
امشب کمه شاممون
اینه وضع حالمون
گشنه کشته واسه پول چون خشکه پشته آرزوش
رفته کل آبروش اینه راه آب جوب
هدف چیه زمین یا که آسمون
ساختنه یه راه شیری از وسط شهرتون
یا که با پا له کردنه مردمانه خوبتون
میشه بگی ما چی هستیم واستون
آدم یا که برده یا یه بی پناه با جنون

تا بدونی بنده نشی یه میله ی سرده پر زندان یه نرده
که توش نفسامون بنده

حسادتو اسارت و اثابت شلاق روی جسارت جماعت
داد جراحتو بدم جنازتو دادن تحویل این جامعت
الان انتها خاتمست .

یعنی سرآغاز راه من
تا بسازم تا راه برم نا بلد حتی با غلط تا ابد رپ کنمو
ذره ذره درد های آخرم
بیشتر از دردهای بی شمار مادرم
با قلم کنم حکاکی رو تنو روحو باورم
که خدا بودو مادرم یاورم
اگر من مستم و دیوانه و کافرم
گر رخ تو دیدمو منم به سمته تو آمدم
رسیدم به قله و حالا به دنبالِ بالمم

کورس

عجب زمانه ایی عجب بهانه ایی دادی به من تا بگویم تو که در آن خزانه ایی
چه میدانی کودکانه گرسنه ایی / سربازان فراره ای دردو بلا یا که از آن خرابه ای / دار ودا ع نهاده ای
با روح خود خدای خود در مسیره امواجو موج
تاریکیه که نورو کشت
دهان هایی که بسته شد با زور و مشت
پشته هر آن چه آرزوست نا امید از بودن توست

ورس۲

منم بودم پسرک بازیگوش ناخلف
در درونه این آدمک که در این جهان تنها بود
همه اینه سایه بودن اونم اینه بادها بود
انگاری که جسمی نبود تنش توی خاکها بود
تولدی بینه مردمانی بی عاطفه پوچ خالی
همه پی لقمه ایی نون اما توی جیب خالی

ولی امروز اون روزیه که میشکونه مرزارو
با عقیده بی عقیده میشنویم از دفترش این حرفهارو

تا که به ما بگه دردهاشو
دارو بدیم یا که ببندیم این زخم هاشو

اینم بگم تنها ترم در آخرم
یه آدمم روی زمین به دنبالِ یه آدمم

نوازش باد بود در آغوش خواب بود
به یکباره صبح شد پلکه منم باز شد
سفره پر از نان بود استکانم چای بود
زندگی آغاز شد پسرک آزاد شد و قصه ها تمام شد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *